سلام
خدا رو شکر که تا این لحظه که قراره شعر جدیدمو براتون قرار بدم، چهارشنبه ی بی دردسری رو پشت سر گذاشتم.
فاصله افتاد میان دلان
فاصله از بادیه تا آسمان
یار دلش را به رقیبان سپرد
ما دل خود را به دل بی کسان
یار سوی خانه ی اغیار رفت
ما به سوی آه دل بلبلان
یار بسوزاند دل عاشقم
شاد بگرداند دل حاسدان
بار سفر بست به سوی زمین
ما پی او خسته و زاری کنان
آه، دریغ از نگهی سوی ما
آه، نیفتاد رحیل از جهان
آه، کجا ناله ی محزون برم
با که بگویم سخن از نا کسان
باز شبیه دل لیلا شدم
جور کش خواهش مجنونیان
باز چو شمعی همه را سوختم
باز شدم شعله ی پروانگان
باز تو و نام تو و ناله ها
باز من و گریه ی چشم و زبان
باز تو و دوری و بی طاقتی
باز من و ماه و زمین و زمان
باز تو و شعر من و شور من
باز من و مصرع دیوانگان...
میم و حا...
نظرات شما عزیزان: