سلام دوستای خوبم
خیلی خوشحالم که شعر جدیدمو تقدیمتون می کنم...
امیدوارم بهاری زندگی کنین.
با می و معشوق می آییم و تنها می رویم
جان به جانان می سپاریم، از بدنها می رویم
خانه ی خلقت به سامان می رسید و چون درخت
رو به سوی آسمانها در چمنها می رویم
آدمی بود و هوای روی حوا در سرش
در پی سیبی ز جمع مرد و زنها می رویم
کاروان نور می آید ولی ما خفته ایم
یک نفس چون روح از زندان تن ها می رویم
هر کجا نامی ز باران بود آنجا را خوش است
بهر باران از تمام ما و من ها می رویم
بوسه بر باران همیشه کار یاس و سوسن است
ما برای بوسه های بوسه زنها می رویم
با صدای پای باران باز سرخوش می شویم
با می و معشوق می آییم و تنها می رویم...
میم و حا...
نظرات شما عزیزان: