سلام
صبح یکشنبتون بخیر
به همین سادگی، 21 روز از ماه رجب گذشت و ما هنوز از خیلی از نقاط ضعفمون عبور نکردیم.
به همین سادگی عمر ما میگذره و ما از اشتباهات دیگران نمیگذریم...
بابت تاخیر حدودا یک هفته ایم ازتون عذر می خوام.
امروز شعر جدیدیو تقدیمتون می کنم و منتظر نظراتون می مونم...
خوابها، رویاها، ناله کنید، یار رفت از برتان
نقش خوش حالت چشمان طربناکش رفت از سرتان
---
دردها، درمانها، زار زنید، دردتان در راه است
بهر غمناکترین مرگ جهان پهن کنید، بر دل ساده ی تان، بسترتان
---
رودها، دریاها، شِکوه کنید، سیل اشکی آمد
می زند مشت گران و لگد خانه برانداز غمش بر درتان
---
کوهها، صحراها، مویه کنید، بیستون رفت از هوش
در کنار غم فرهاد نویسید، غمِ دوری ما از یار بر دفترتان
---
دختران و پسران منشینید، سینه ها می سوزند
هر زمان نقل کنید، قصه ی سینه ی افروخته بر مادرتان
---
بادها، طوفانها گریه کنید، نفسی رفته ز یاد
بسپارید نوای غم دوری، به دل غمزده و خاطره و حنجرتان...
میم و حا...
نظرات شما عزیزان: